زندگي را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترين قله ها رسيدي، لبخند خود را نثار تمام سنگريزه هايي کن که پايت را خراشيدند.
روزگارا تو اگر سخت به من می گیری
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست ،
گرچه دلگیر تر از امروزم
گر چه فردای غم انگیز مرا می خوانی
لیک باور دارم ، دلخوشی ها کم نیست ...
زندگی باید کرد!
(سهراب)
برچسبها:
ای کسی که حاجات سائلان را داری
و نهاد خاموشان را دانی
برای هر خواهشی از تو،گوشی شنوا وجوابی آماده است
بار خدایا!
وعده هایت راست و نعمت هایت نیکو
و رحمتت واسع.
از تو می خواهم که رحمت فرستی بر محمد و آل محمد
و برآوری حوائج مرا،در دنیا و آخرت
زیرا تو بر هر چیز توانایی....
ای صاحب جلال و کرم!
ای صاحب نعمتها و بخشش!
ای صاحب من وجود!
حرام کن موی سپیدم را بر آتش....
برچسبها:
یک نفر آمده دنیای مرا سبز کند
خواب و بیداری و رویای مرا سبز کند
پلک چشمان تر پنجره را بگشاید
سمت دیوار تماشای مرا سبز کند
بشکند قفل لب صبر قناری تو را
بال بشکسته ی تو کای مرا سبز کند
سیب لبخند به لبهای تو آویزد و بعد
فصل نمناک غزلهای مرا سبز کند
و به لبهای کویر دل بی زمزمه ام
زمزم زمزمه آرای مرا سبز کند
بعد از آن هی هی تنهایی چوپانی دل
کسی آمد نفس نای مرا سبز کند
عندلیبانه سخن ساز کند کلک مرا
طبع شیرین شکر خوای مرا سبز کند
و به یمن نفس سبز اهورایی عشق
از ثری تا به ثریای مرا سبز کند
کسی از نسل اقاقی کسی از جنس بهار
یک نفر آمده دنیای مرا سبز کند...
(شاعر:محمد رحیمی)
برچسبها:
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
هیچ نیرو و حرکتی نیست مگر بوسیله ی خدای والا و بزرگ
خدایا...خدای خوبم پناه می برم به تو از شر آرزوهای دور و درازی که شیطان گوشه گوشه اش لانه می کند
خدایا...خدای مهربانم!پناه می برم به تو از شر دلبستگی هایی که بوی شرک می دهند،
پناه می برم به تو از جذابیت های دلفریب دنیا که مرگ را در نظرم دور و باور نکردنی جلوه می دهد.
خدایا ! در کشاکش این روزها و شبهای بی چراغ...در پیچ و خم دلبستگیهایی که همه بوی خاک می دهند،
خدایا!در دویدن هایی که خط پایان همه ی آنها به داشته های مادی خلاصه می شود...می ترسم از خشم تو...
ازدور شدن از بهشت تو و می ترسم از منی که هرآن،بوی شیطان می گیرد.
خدایا!وسوسه ها فراوانند و من،بنده ای ضعیف هستم که هنوز نیاموخته بزرگترین جهاد دنیا،جهاد با نفس است...
خدایا!شکوه و جلال دنیا گاهی چنان عقل را از سر معنویتم می دزدد که باور نمی کنم فانی بودن اینهمه رنگ و لعاب را،
خدایا!لابه لای همه ی این چیزهایی که فاصله ی قلب مرا با تو زیاد می کند،از من دور کن وسوسه ی شیطان را...
خدایا!ذکر(فستعذ بالله من الشیطان الرجیم)را بر زبانم جاری کن و نوری به قلبم بتابان که از هر چه بوی شیطان و فریب و
جهنم و آتش خشم تو را می دهد،پناه ببرم به رحمت بی انتهای تو.
خدایا! بازوی ایمانم را قوی کن...آنقدر قوی که زورش بچربد به سینه ی ستبر فریبهای شیطان...
و شیطانک ها را از سر راهم دور کن تا مبادا پای من کودکم بیفتند در چاله ی شیطنت ها.
خدایا! از همین حالا...از همین سال نو...از همین سرآغاز،به تو پناه می برم از شر شیطان
یاری ام کن تا سال جدید را با سری افراشته،قلبی سبک و روحی آرام،چنان به پایان ببرم
که شیطان شرمنده ی نفس خویش باشد و من سرافراز در درگاه تو....
به امید کرم بی منتهایت،الهی آمین
(مهرنوش صفایی-مجله ی راز)
برچسبها:
دلم را به دار می آویزم!
نه برای کشتنش!
میخواهم دوباره ببافمش اما نه مثل قبل!
گره هایش را این بار خودم میزنم،
دفعه ی قبل که به تو سپردم،
خودت را بدجور به دلم گره زدی!
***************************
ساعتم را یک ساعت عقب میکشم...
وهی عقب میکشم...عقب... عقب تر...
اصلا مزه ی انتظار به همین دیر کردن های تو و عقب کشیدن های من است!
****************************
گاهی باید به قاب خالی هم دل خوش کرد و شاد شد...
چون دیگر حس ِ حسرت ِ آن لحظه و آن روز و آن کسی که رفته، به سراغت نمی آید!
حکایت، حکایت همان خانی ست
که نه رفته و نه آمده!!
برچسبها:
ای شاه خراسان تو گدا را بطلب
دیوانه مشهدالرضا را بطلب
من نیز غریبم ای غریب الغربا
آهوی رمیده ام تو مارا بطلب...
برچسبها:
وقتی تو طلوع کردی، خورشید به کسوف نشست و ماه،
آهی کشید از سر شرمساری.
تو در گاهواره «انا أعطینا» به بیداری «کوثر» برانگیخته شدی.
ملایک را به «فَصلّ لربّک و انحر» وا داشتی و
همه ندیمه های نادانی را به حوزه «اِنَّ شانئک هو الابتر» نوید دادی...
(میلاد پر برکت حضرت زهرا س مبارک باد)
برچسبها:
م مثل مادر
همانکه جای خالی اش اندوه بار برسرمان هوار میکشد.
کاش ماهم مادر داشتیم تا بجای خیرات هدیه میخریدیم و
به جای روزت مبارک مادر، نمیگفتیم : روحت شاد مادر
مادر روحت شاد که مسیر چگونه زیستن را به ما آموختی
برای شادی روح همه پدران ومادران در گذشته صلوات
برچسبها:
ای عبید! این گل صد برگ بر اطراف چمن
هیچ دانی که سحرگاه چرا می خندد؟
با وجود گره غنچه و تنگی دل او
حکمتی هست نه از باد هوا می خندد
چون ثبات فلک و کار جهان می بیند
به بقای خود و بر غفلت ما می خندد...(عبید زاکانی)
(عکاسی خودم)
برچسبها:
انسان باز هم می تواند متولد شود
تولدی به دست خویشتن
تولدی که به خواست و اراده ی خودش باشد
تولدی انتخابی برای چگونه بودن
و بودنی سرشار از خداوند...
برچسبها: